1.
یامین پور در ماجرای فکر آوینی اش یک حرفی زده، من هنوز هم دارم به آن فکر میکنم! خیلی روی بحثهای تمدن سازی فکر و کار نکرده ام که بخواهم رد یا تأییدش کنم ولی حرفش جاذبه داشت برایم! البته این حرف را در دهان شهید آوینی میگذارد و نمیدانم چقدر استنادش درست است. چه میگوید؟! میگوید: «بعضیها در این میانه، اشتباهی دیگر هم میکنند. میگویند: اگر این سینما اسلامینیست، بگو سینمای اسلامیچیست تا آن را بسازیم! اگر میگویی این شهر اسلامینیست، بگو شهر اسلامیچگونه است تا آن را طراحی کنیم و نمونه آن را بسازیم! این اشتباه دوم است که تصور میکنیم «تمدن سازی» بر اساس طرحی از پیش تعیین شده است. تصور میکنیم تمدن سازی یک پروژه است؛ کشفی است که فردی خواب میبیند که شهر اسلامیچگونه است و بعد بیدار میشود و آن شهر را طراحی میکند. اصلا معنای تمدن اسلامی، بازگشت به تمدن صفویه نیست. معنای تمدن اسلامی، بازگشت تمدن سلجوقی یا یک خانه تیموری و آل بویه و اینها نیست. نمیدانیم تمدن اسلامیکه پس از این خواهیم ساخت، چه شکلی است؟» و خلاصه آن که پیشرفت در
شدنهای در لحظهاست و طرحی از پیش تعیین شده ندارد. کمیاز خودم اضافه بکنم یعنی اگر میخواهی کشور و دینت پیشرفت کند، در چارچوبی که شرع برایت درست کرده دست به خلاقیت بزن و انقدر نپرس طرح شما چیست؟! طرح را خودت باید خلق کنی و شرع فقط چارچوب برایت گذاشته که اشتباه نروی. همین.
2.
یادم هست که دو سال قبل مطرح کردم در همین وبلاگ که نه تنها محتوا را از دین باید گرفت که قالب کار را هم باید از دین گرفت. یعنی خودم ملتفت هستم که حرف دو سال قبلم (که نمیدانم کسی یادش مانده یا نه؟!) با این حرف تعارض دارد و نمیخواهم به تعارضش بپردازم و حرف یامین پور را رد کنم! ملتفت هستم ولی به آن نمیپردازم. که پرداختن به آن مبانی حکمیو فقهی لازم دارد. یکی از بیانی حکمیوارد شده است و دیگری فقهی و جمع بین این دو کاری آسان نیست حقیقتا. ولی میخواهم از کلام یامین پور پلی بسازم برای بحث این پست! میدانم که نگاهم کمیکارکردگرایانه است ولی به آن خرده نگیرید و آفرین!
3.
به نظرم وضعیت سرود کشور رو به افول بود که کرونا آمد. با ورود رضا هلالی به جریان سرود و پس از آن موفقیت سلام فرمانده و کشیده شدن خیل عظیم مداحان و شاعران به این مسیر، جریان سرود یک دفعه اوج گرفت. شما الان هر گوشه کشور را که نگاه کنی، پر است از گروههای سرود الحمدلله. و این نکته خیلی مثبتی است به نظرم. به جهات مختلف! یکی اش درگیری مدام قشر نوجوان با مفاهیم معمولا خوب است که تاثیر خودش را در بلند مدت نشان خواهد دادانشاءالله. کار سرود بر خلاف کار خوانندگی است که خواننده هر چیزی را میتواند بخواند ولی در گروه سرود، یک خانواده وقتی فرزندش را به تو میسپارد و خروجی کار را نگاه میکند، پدرت را در میآورد اگر کمیچپ و راست یاد فرزندش داده باشی! فکر کن به جای اینکه روی احترام به پدر و مادر در سرود تمرکز بشود، روی مفاهیمیمثل سیگار و ناامیدی و افسردگی تمرکز بشود! خب معمولا پدر و مادرها واکنش نشان میدهند. برای همین معمولا جریان سرود جریان سالم تری است نسبت به جریان موسیقی و خوانندگی.
4.
از طرف دیگر در همان ایام کرونا پدیده
تنظیم دیجیتالهم رشد کرد. نوحهها و مولودیها و ستایشگری اهل بیت علیهم السلام در قالبی نو عرضه میشد. قالبی که خلاصه و جمع و جور بود و دیگر آب خوردن مداح سی ثانیه وقت مستمع را نمیگرفت! یا مثلا صداهای گوش خراشی که ناگهان به دلیلی در جلسه تولید میشد حذف میشد. نقاط قوت مداحی پررنگ میشد و نقاط ضعف آن پنهان. همین باعث فراگیرتر شدن و عامه پسندتر شدن ستایشگریها شد. این هم کار قشنگی است.
5.
بین جلسه هیئت و دو نسخه بالا باید تفاوت گذاشت. هیئت کارکردی دارد غیر از کارکرد دو مقوله بالا. هرچند که مقوله
تنظیم دیجیتالبرخواسته از جلسه هیئت است و سرودهای مداحی گونه هم کم نیستند ولی اینها با هم واقعا متفاوتند. و به نظرم باید مرزشان را حفظ کنند و کمتر با هم تداخل پیدا کنند و هر کدام در جای خودش استفاده شود. یعنی چه؟! یعنی اگر در جلسه هیئت همراه کردن مخاطب خیلی لازم است و دل مخاطب باید با شعر و نوحه درگیر بشود، گاهی لازم است مداح توضیحاتی بدهد. گاهی لازم است جلسه نفسی بگیرد. گاهی لازم است جلسه مختصر شود و گاهی لازم است جلسه طولانی تر. اینها البته شکل ظاهری کار است. کارهای عمیق تری هم ممکن است نیاز باشد رقم بخورد. و همه این مطالب، بنظرم مرز با تنظیم دیجیتال را مشخص میکند. که حالا البته چون کار تنظیم دیجیتال مستقل از هیئت فعلا رواج پیدا نکرده، نیازی به پیگیری و ادامه دادن آن نیست. اما تفکیک بین سرود و مداحی خیلی لازم است به نظرم.
6.
سرود با مداحی از این جهت فرق دارد که سرود نیاز به هماهنگی خیل عظیم نفرات را دارد که هرکدام کاری را بر عهده گرفته اند. یکی زیرخوان است و یکی بم خوان. یکی در ثانیه سی نفس میگیرد و دیگری ادامه نفس او را میخواند و در مجموع به گوش مخاطب صدایی لاینقطع میرسد. روح جمعی در آن خیلی پررنگ تر است از مداحی. و مداحی اینها را نیاز ندارد الزاما و مداح خودش متکفل از آب درآوردن قطعه ایست که میخواهد اجرا کند و نه یک جمع. و چون جمعی که مداح برای آنها کار میکند نسبت به شعر و سرود او خالی الذهن هستند، سعی میشود که از نظم خاصی پیروی کند تا بتواند جمع را همراهی کند و این نکته ایست که به نظرم باعث افتراق آن با سرود میشود که سرود میتواند غافلگیریهای خیلی بیشتری برای مخاطب داشته باشد. قالب سه بندی مرسوم در مداحیها که هر بند با یک گوشواره که جمعیت آن را تکرار میکنند، به واسطه ورود شاعران اهل بیت (ع) در این عرصه دارد بر سرود هم غالب میشود! منتهی در دو بند. با این تفاوت که در سرود به جای گوشواره مداحی، موسیقی بین بندها پخش میشود و به جای سه بند، دو بند داریم! مثلا. یعنی ما باید در سرود دنبال خلاقیت باشیم و در مداحی دنبال ساده سازی برای تکرار.
7.
تا اینجا از خوبیها و خط مرزهای این سه عرصه گفتم ولی از این جا به بعد باید به آسیبهایی که خصوصا سرود و
تنظیم دیجیتالدچارش شده بگویم. سرود، کمیوارد عرصه نمایش شده. بد نیست و خوب هم هست. اما تقارن نمایش به همراه نخواندن(!) یا همان لب زدنِ خودمان، باعث شده که سرود به جای آنکه عرصه تجلی کار صوتی باشد، بیشتر به کار نمایشی و زیبایی بصری بپردازد که در کنارش برای شما موسیقی هم پخش میکنند! این مسئله دیگر به نوجوان آن چنان هویت نمیدهد. نیازی نیست که روی صدایش تمرکز کند. روی مفهومیکه میخواهد آن را تکرار کند. لباس خوشگلی اگر داشته باشد، خوش قیافه اگر باشد، همین کفایت میکند و او را سر صحنه میبرند که نمایش بازی کند! یعنی گروه سرود را خوشگلها تشکیل میدهند نه خوش صداها و یا آنهایی که در این زمینه کاربرد دارند. و اضافه کنید به آن، مسئله غلبه موسیقی بر خوانشِ اعضا! یعنی موسیقی از اول تا آخر تمام ظرافتهای صدایی نفرات را کور کرده و دیگر چیزی به گوش نمیرسد جز صدای مبهمیاز نفرات در بین موسیقی. خب این کار در نهایت سرود را از آن هدف اصلی که داشت دور میکند. سرود هویت بخش بود. سرود اجازه خلاقیت بیشتری به شاعر میداد. سرود اجازه ورود نفرات بیشتری را به خودش میداد که هرکس میتوانست با هر ظرفیت صدایی مکمل یک نقش در گروه باشد.
8.
با مقدمهای که گفتم باید بگویم افزایش گروههای سرود و
تنظیم دیجیتالخوب است اما باید مراقب آسیبهایش بود. مقدمه هم خیلی با نتیجه سازگار بود و این نوشته قطعا مطالب خوبی را به شما افزود ^_^