loading...

گوی

Content extracted from http://goooy.blog.ir/rss/?1746739555

بازدید : 1
جمعه 18 ارديبهشت 1404 زمان : 2:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گوی

1.
حضرت آقا حفظه الله تعالی به مناسبت صدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم، پیامیرا منتشر کردند که اگر بخوانید مطالب خوبی دستگیرتان خواهد شد به گمانم. پس وقت بگذارید و بخوانید.

2.
دو سه سال قبل بود به گمانم. اوج درگیری‌های چهارصد و یک که توی بیان هم صف کشی‌ها اتفاق افتاد و یکی این وری شد و دیگری آن وری. البته که آن وری‌ها بعدش هم جمع کردند و رفتند! یعنی به عید نکشیده حجم آن طرفی‌ها از نصف هم کمتر شد و دوباره به زندگی خودشان مشغول شدند و یا جای دیگری را برای زدن حرف‌های شان پیدا کردند. همان زمان‌ها بود که گاه و بی گاه راجع به طلبگی به من مطالبی را می‌گفتند. شاگرد بنا هم چند وقتی بعد این مطلبو این یکیرا نوشت و در میانه آنها گریزی هم به طلاب زد. هنوز این دو تا را یادم نرفته و یادم مانده. سر جمع این مطالب آن شد که نزدیک ده دوازده قسمت از داستان طلبه شدنم را نوشتم. دوست داشتم که روند طلبه شدن و اتفاقاتی که به چشم دیدم را بیان کنم که مخاطب از نزدیک در جریان ماجراها قرار بگیرد. تا آن جایی که من می‌دانم، اینکه از قبل از طلبگی تا بعدش را کسی نوشته باشد، ندیدم من حداقل. یعنی روابط درون حوزه، نحوه پذیرش حوزه، سبک دروس حوزه، اتفاقاتی که میفتد. من ندیدم کسی همه را یک جا بنویسد. برای همین دوست داشتم بنویسم که نشد. یعنی تا جایی پیش رفتم و بقیه اش ماند.

3.
خیلی حرف‌ها اگر لخت و عور تحویل داده شوند، پس‌زدگی درست می‌کند. مثلا شما بگویی بچه داری یعنی سر و کله زدن با کثافت یک انسان از صبح تا شب و عوض کردن پوشک، خب طبیعی است که خیلی‌ها آن را پس می‌زنند! آن درصدی هم که پس نمی‌زنند آدمخوارند؛ البته با گرایش نچرال! که دوست دارند میوه را با پوست بخورند و معتقدند کثافت بچه مصلحآن است! :)) و از جمله این مسائل که اگر لخت و عور تحویل داده شوند زدگی ایجاد می‌کند می‌توان به مسائل حوزویان اشاره کرد.

4.
یکی از این مسائل تعداد حوزویان است. لخت و عورش می‌شود اینکه تعداد حوزوی‌ها کم است. خب! این حرف پس‌زدگی دارد. به خصوص اگر مطالبی مثل همان مطالب شاگردبنا هم در تاییدش بیاید که ما روحانی منفعل داریم و همان‌ها را فعال کنیم از سرمان هم زیاد است احتمالا. اما اگر به پیام حضرت آقا کمی‌دقت کنیم، حجم مسئولیت‌هایی که بر عهده حوزه گذاشته شده را اگر ببینیم، متوجه می‌شویم که حتما تعداد طلاب کم است. گستره فقه و گستره علوم عقلی، شامل همه علوم انسانی و اجتماعی می‌شود. یعنی هم حقوق، هم ادبیات، هم فلسفه، هم عرفان، هم اقتصاد، هم روانشناسی، هم علوم سیاسی و اجتماعی و تربیتی و ... . همه را دربر می‌گیرد. و این‌ها باید بُعد رسانه‌‌‌ای و تبلیغی هم پیدا کنند. علوم ارتباطی؟! نمی‌دانم. خلاصه که خیلی علوم این وسط درگیر می‌شود و اگر به انسان بخواهیم نگاه کنیم، واقعیت ماجرا این است که تعداد طلاب کم است. برای وضوح بیشتر مطلب باید مثال بزنم. مرحوم شهید صدر در کتاب حوزه و روحانیت می‌گوید که من وقتی خواستم اقتصادنا را بنویسم پدرم درآمد! اگر اشتباه نکنم اقتصادنا را می‌گوید. شهید صدر نابغه است. همه اذعان دارند. یک نابغه وقتی اینطور بگوید، شما حساب کنید بقیه که می‌خواهند فقه بورس و رمز ارز و مطالب تولید نشده‌ی اجتماعیات اسلام را بنویسند، چه باید بگویند؟! «دور هم خوب باشیم» و «با هم دوست باشیم» که جامعه را اداره نمی‌کند! حالا به این گستره‌ی علوم و کارها، اضافه کنید مطالب شاگردبنا را. و اضافه کنید به این تعداد کم، طلبه‌هایی که در جاهای غیرمرتبط با حوزه مشغولند. به سوابق خیلی‌ها نگاه کنید می‌بینید که قبلا حوزوی بوده اند. نام ببرم؟! و بعد اضافه کنید اقامه و عملیاتی کردن همه علم‌ها و تبلیغات را. کار ساده‌‌‌ای نیست واقعا. حق بدهیم که نفرات می‌خواهد.

5.
مطلب لخت و عور بعدی این است که ما هنوز باور نداریم جواب همه سوال‌های زندگی مان باید از دل اسلام بیرون بیاید. ما چه در ناحیه محتوا و چه در ناحیه قالب، نیازمند جواب‌های اسلامی‌هستیم. هنوز ناراحت می‌شویم اگر بشنویم اسلام برای تربیت فرزند ما باید برنامه ارائه بدهد. ریز به ریز. هنوز ناراحت می‌شویم اگر بشنویم برای صدا و سیمای ما باید برنامه بدهد. ریز به ریز! واقعا ناراحت می‌شویم. و این‌ها را وهن دین می‌دانیم و سنگ دین را به سینه می‌زنیم که چه معنی دارد دین را آلوده به فلان و بهمان کرد؟! غافل از اینکه جدایی دین از سیاست، مناطش جدایی دین از دنیاست و ما دنیای مان را با بی دینی اداره می‌کنیم و انتظار آخرت داریم. یکی از اساتید مثال می‌زد که در دوران ظهور، تمام قوانین، تمامی‌آن‌ها ریز به ریز، اسلامی‌اند و مخالفت با آن‌ها حرام! شما فرض کن چراغ قرمز رد کنی کار حرام کرده ای. فرض کن توی اداره‌‌‌ای تخلف کنی. بعد شنیدن این حرف در انسان وحشتی ایجاد می‌کند که وای، چقدر سخت! اما واقعیت ماجرا این است که هر چه قدر مسیر رسیدن به گنج دقیق تر و واضح تر باشد، انسان راحت تر به آن دست پیدا می‌کند. شما بدانی سه قدم به راست برداری و چهار قدم به چپ، زودتر به گنج می‌رسی یا بگوید حالا همین اطراف را بگرد؟! و ما، دنیای مان از دین مان کلا جداست. کلا! نماز و روزه را از زندگی ما حذف کنند، دقیقا چه کارهایی از ما می‌ماند که اسلامی‌باشد؟! روی این فکر کنیم. اگر خیلی چیز خاص و مشت پر کنی نمی‌ماند، خب جدا باید به دینداری خود شک کنیم. و حوزه متولی دینداری در همه ابعاد باید باشد. همه ابعاد.

6.
در پیام حضرت آقا، نکته‌ی دیگری که پررنگ است ارتباط مردم با حوزه است. یک سمت ماجرا طلاب هستند که باید در دل مردم باشند. در دل مردم بودن هم گاهی آنقدر مسخره جلوه می‌کند که تهش می‌شود دو تا مهمانی و یک سالن فوتبال. و خب من این را جور دیگری می‌فهمم. که گرهی از مشکلات مردم باز شود. این یعنی بودن در دل مردم. مثال نزنم از گره باز کردن. ولی اکتفا به مهمانی و سالن فوتبال، به نظرم خیلی در دل مردم نیست. این مطلب یک سمت ماجراست. سمت دیگر ماجرا ارتباط مردم با حوزه است که مردم این وظیفه را دارند مراجعه کنند. به فرض که طلبه‌‌‌ای نیامد مشکلات زندگی شما را ببیند و حل کند! به هر دلیلی. شما وظیفه داری که سمت او بروی. به کتاب‌های علمای قدیم که نگاه کنیم می‌بینیم مثلا کتاب را برای جواب به درخواست فلان گروه نوشته اند. در همان مقدمه کتاب هم نوشته اند که این کتاب در پاسخ به درخواست فلان گروه و فلان نفر بوده است. کتاب‌های شهید مطهری که هی دارد زیادتر هم می‌شود، خیلی‌هایش در واقع سخنرانی بوده برای پاسخ به نیاز مردم. یعنی مراجعه وجود داشته. هنوز هم اگر جایی مراجعه صورت بگیرد، حرکت و رشد سرعت بیشتری خواهد گرفت.

مطلب‌های بیشتری به ذهنم رسیده بود ولی خب... قسمت همین چند مورد بود :) آن هم به این سبک آشفته...

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 84
  • بازدید کننده امروز : 85
  • باردید دیروز : 23
  • بازدید کننده دیروز : 24
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 280
  • بازدید ماه : 286
  • بازدید سال : 1239
  • بازدید کلی : 1272
  • کدهای اختصاصی