نام کتاب وسائل الشیعة مرحوم شیخ عر عاملی را شنیده اید احتمالا. وسائل الشیعة یکی از کتابهایی است که فقهای ما برای صدور فتوا به آن مراجعه میکنند. مرحوم شیخ حر عاملی در این کتاب احادیث را با سبکی جالب دسته بندی کرده اند و فتوای خود را عنوان هر باب قرار داده اند. این نوع دسته بندی از احادیث مورد توجه فقها قرار گرفت و در نتیجه این کتاب، کتابی پر مراجعه برای ایشان شده است. آن چه در ادامه میآید، احادیث «باب استحباب الاقتصاد فی طلب الرزق» از «ابواب مقدماتها»ی بخش «التجارة» وسائل الشیعة است. حس کردم برای این روزهای مان لازم است برخی چیزها یادآوری بشود که این احادیث را میخواهم جلوی چشم بیاورم.
0.
عنوان باب
مرحوم شیخ حر عاملی، فتوای خود را در مورد احادیث هر باب، به صورت عنوان هر باب میآورند. در این باب هم فتوای ایشان استحباب اقتصاد در طلب رزق است. اقتصاد یعنی چه؟! با توجه به فضای روایات درک خاصی از اقتصاد ایجاد میشود و خود روایات آن را معنی میکنند ولی پیشتر کتاب لغت را هم جلوی روی خود بگذاریم بد نیست و ذهن را باز میکند. المنجد گفته است که اقتصاد «اعْتدال فی الاستعمال» ست. اعتدال هم مشخص است دیگر. نه افراط و نه تفریط. نه دستگاه را رها میکنی به حال خودش که بی فایده بماند نه آن که اندازه صد دستگاه از آن کار میکشی که سر پنج روز خراب بشود. به اندازه بها دادن! به اندازه مصرف کردن. به اندازه استفاده کردن. به اندازه. این معنای اولی و دم دستی از اقتصادی که مرحوم شیخ حر عاملی از عنوان باب قصد کرده است. حالا روایات را ببینیم که فضای روایات هم در برداشت ما موثر خواهد بود.
1. وسعت رزق در زندگی بی دست و پاها
- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَسَّعَ فِی أَرْزَاقِ الْحَمْقَى لِیَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لَا حِیلَةٍ
دیده اید گاهی شما هم حتما. یکی از راه میرسد، زیر و زبر را به سختی تشخیص میدهد، دست چپ و راستش را هم گم میکند، بی دست و پای بی دست و پا. بعد همیشان را نشان میدهند و میگویند که صاحب سی باب مغازه در فلان بازار است و در معاملات پیشتاز بازار! تو با خودت میگویی مگر در این گرگ بازار میشود چنین شخصیتی رشد کند؟! و او، شاهد مثالِ شدن است! دنبال گزینههای سخت و عجیب نگردید. اطراف را جستجو کنیم زیاد از این موارد میبینیم. رزق و روزیهایی به بعضیها میرسد که ما تعجب میکنیم! زیاد شنیده اید که میگویند: «خدا امکانات رو به کی میدهها» یا «سیب سرخ نصیب شغال میشه» و از این دست حرفها. بعد در طرف مقابل کسی را میبینی که هزار جور دست و پا میزند و هزار نقشه میکشد، خیلی هم ایدهها و نظریات عالی و مطابق با شرایط دارد، اما راه به جایی نمیبرد و آخر کار، دست خالی به خانه بر میگردد. این گونه افراد و ماجراهای شان که جلوی چشم انسان میآید، باید بنشیند با خودش فکر کند که چه اتفاقی در حال وقوع است؟! چرا آن که محاسبه نمیکند و هیچ کس احتمالش را نمیدهد، موفق میشود ولی برعکس، آن که حساب و کتاب کرده و زحمت کشیده ناموفق میماند؟!
مسئله را شدیدتر کنم؟! مگر توی قرآن نداریم لیس للانسان الا ما سعی؟! خب ما زحمت میکشیم و به نتیجه نمیرسیم و دیگری زحمت نکشیده به نتیجه میرسد! غیر از این است؟! دنیای اطراف پر است از این موارد. دنیای مدرن هم بر این مقوله مدام تأکید میکند که اراده انسان، همان چیزی است که نتیجه را رقم میزند. پس اگر نتیجه مطابق میل انسان رقم نخورده، اراده اش ناقص بوده. این را به ما میگویند یا نمیگویند؟! شما تا الان غیر از این فهمیده اید از دنیا؟! اگر نمره کم میگیری، خودت مقصری. اگر ماشین مدل بالا نداری، خودت مقصری. هم دنیای فعلی این را به تو میگوید، هم قرآن که آیه اش را هم گفتم. پس اگر نداری، اگر نتوانستی، اگر به نتیجه نرسیدی، خودت مقصری. غیر از این است؟! حالا سوال میشود که ما این همه دست و پا زدیم و نشد، پس چرا فلانی بدون دست و پا زدن توانست؟!
امام صادق سلام الله علیه با اشاره به وقایع خارجی میفرمایند: «خدای عز و جل رزق و روزی احمقها را وسعت داد تا عقلاء عبرت بگیرند! و بدانند دنیا چیزی نیست که با عمل و چاره اندیشی آنها به دست بیاید».
خب! محتوای روایت از یک طرف اشاره به سمت خدای متعال دارد و از طرف دیگر نشان میدهد که انسان هر چه قدر هم که زحمت بکشد، ممکن است به نتیجه نرسد و قسمت دوم با اتفاقات روزمره هم سازگار است! چه کار کنیم این روایت را؟! کنار بگذاریم و بگوییم با قرآن مخالفت دارد؟! مخالفت با قرآن را بهانه کردیم و روایت را کنار گذاشتیم به فرض، واقعیتهای خارجی را چه کنیم؟!
2. دخیل نبودن حرص زدن در رسیدن به نتیجه
- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَمْ مِنْ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٍ عَلَیْهِ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ.
امیرالمومنین سلام الله علیه میفرمایند: «چه بسیارند کسانی که خود را به سختی میاندازند ولی به آنها سخت گرفته میشود و چه بسیارند کسانی که تعادل را رعایت میکنند ولی امورات آنها را یاری میکند».
حالا البته این روایت با لفظ اقتصاد و تعادلی که آمده است شدت روایت قبلی را ندارد و توجیهاتی را میتوان با آن همراه کرد که سختی زیاد مثلا باعث کم دقتی میشود و نباید بیش از حد فشار آورد و از این حرفها! یعنی توجیهات و تفاسیری که دنیای امروز هم آن را بربتابد و پس نزند. اما باز هم همان مشکل واقعیت بیرونی جامعه، با همه این توجیهات و تفسیرها باقی میماند که بالاخره فلانی تلاش کرد و به نتیجه نرسید و دیگری تلاش نکرد و کم تلاش کرد و به نتیجه رسید! این را چه باید کرد؟! مفاد روایت هم همین را تقریبا میخواهد برساند که حرص زدن، انسان را به نتیجه نمیرساند.
- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لِیَکُنْ طَلَبُکَ لِلْمَعِیشَةِ فَوْقَ کَسْبِ الْمُضَیِّعِ وَ دُونَ طَلَبِ الْحَرِیصِ الرَّاضِی بِدُنْیَاهُ الْمُطْمَئِنِّ إِلَیْهَا وَ لَکِنْ أَنْزِلْ نَفْسَکَ مِنْ ذَلِکَ بِمَنْزِلَةِ الْمُنْصِفِ الْمُتَعَفِّفِ تَرْفَعُ نَفْسَکَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوَاهِنِ الضَّعِیفِ وَ تَکْسِبُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْکُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ.
ابتدا روایت را ترجمه کنم. امام صادق سلام الله علیه میفرمایند: «باید که تلاش تو برای گذران زندگی ات بیش از آنی که دنیایش را تباه کرده و کمتر از آنی که حریص و راضی به دنیاست و به آن اطمینان کرده باشد. خودت را از حرص دور کن و در جایگاه انصاف عفیفانه قرار بده. از آن طرف خودت را از مرتبه سستی و ضعف بالاتر ببر و ضروریات زندگی را به دست بیاور. قطعا کسانی که مالی به آنها داده شد و شکرش را به جا نیاوردند، مالی برای آنها نخواهد بود».
خیلی دست و پا زدم هم از دایره ترجمه لغت به لغت مثلا خارج نشوم و هم مقصود را برسانم! سخت است واقعا. المطمئن الیها را باید به کسی که تکیه اش به دنیاست ترجمه کرد. تکیه کردن را هم باید توضیح داد که به معنای پشت و پناه برسد. یعنی خیلی حال کردن و همه جوره روی دنیا حساب کردن. اینجور معنایی میدهد. متعفف هم یعنی دنبال این نباش که از هر راهی اموالی دست و پا کنی. لامال لهم هم یعنی ناسپاسی انسان را به سمت تضییع مال میکشاند. اینها را هم خلاصه در ترجمه لحاظ کنید دیگر!
با این ترجمه و این معنایی که ارائه دادم، باید تقریبا این مسئله به دست آمده باشد که امام صادق علیه السلام در مقام قرار دادن انسان بین افراط و تفریط و دقیقا در جایگاه اعتدال است. نه حرص بزن و نه بی خیال باشد. روایت قبلی را هم با همین معنا میتوان رنگ زد. روایت تاب حمل به روایت اول و این روایت را دارد و هر دو معنا را میخواهد برساند! ولی با همین روایت میتوان آن را رنگ کرد که در مقام رد حرص به دنیاست.
پس از این روایت به دست آمد که هم باید تلاش کرد و هم نباید حرص زد. چیزی بین این دو. که خب معنایی متداول است و در ذهن ما هم همین معنا شکل گرفته است معمولا.
- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَثِیراً مَا یَقُولُ اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مَکَایِدُهُ أَنْ یَسْبِقَ مَا سَمَّى لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یَخْلُ مِنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یَبْلُغَ مَا سَمَّى لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ- أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یَزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِیراً بِحِذْقِهِ وَ لَنْ یَنْقُصَ امْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ رُبَّ مَغْرُورٍ فِی النَّاسِ مَصْنُوعٌ لَهُ فَأَبْقِ أَیُّهَا السَّاعِی عَنْ سَعْیِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ انْتَبِهْ مِنْ سِنَةِ غَفْلَتِکَ وَ تَفَکَّرْ فِیمَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ ص
همه روایت را نیاوردم. روایت طولانی تر است ولی حس کردم همین میزانش کفایت میکند. محتوای روایت هم این است که هر چه قدر تو زحمت بکشی و چاره اندیشی کنی و حیله گری، از آن چیزی که خدای متعال برایت درنظر گرفته بیشتر نمیتوانی به دست بیاوری. هر چه قدر هم که ضعف از خودت نشان بدهی، از آن چیزی که برایت درنظر گرفته شده کمتر گیرت نمیآید. مردم! هیچ کس با زیرکی اندازه شکاف هسته خرما بیشتر گیرش نمیآید و هیچ کس با حماقت، اندازه شکاف هسته خرما از دست نمیدهد. هرکس که اینها را بداند و خط مشی زندگی اش را با این مطالب قرار دهد، در آسایش خواهد بود و هرکس آن را کنار بگذارد، به بدبختی میافتد؛ یعنی از همه بیشتر درگیر میشود و ضرر هم میبیند. چه بسا افرادی که نعمت به اینها داده شده ولی دچار سنت استدراج شده و دامیاست که برایش پهن شده و چه بسا کسی که مردم او را فریب خورده میدانند ولی روزی اش میرسد. پسای کسی که تلاش میکنی، از این همه تلاش فرار کن و از این عجله کردنهایت بکاه و بیدار شو از این خواب غفلت! فکر کن در آن چه از سوی خدای متعال بر زبان نبی اکرم (ص) جریان پیدا کرده است.
این روایت مضمونی شبیه روایت اول دارد. ضمن آن که دلیل روزی وسیع برخی افراد را هم بیان میکند که شاید خدای متعال دارد روزی میدهد و وسعت در رزق ایجاد میکند تا اتمام حجت کند. البته که مضمون روایت بر حرص نزدن تأکید دارد.
- عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی وَصِیَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ قَالَ: یَا بُنَیَّ الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَى هَمِّ یَوْمِکَ وَ کَفَاکَ کُلَّ یَوْمٍ مَا هُوَ فِیهِ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَیَأْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ بِجَدِیدِ مَا قَسَمَ لَکَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَمَا تَصْنَعُ بِهَمِّ وَ غَمِّ مَا لَیْسَ لَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَنْ یَسْبِقَکَ إِلَى رِزْقِکَ طَالِبٌ وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ یَحْتَجِبَ عَنْکَ مَا قُدِّرَ لَکَ فَکَمْ رَأَیْتَ مِنْ طَالِبٍ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٍ عَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ وَ کُلٌّ مَقْرُونٌ بِهِ الْفَنَاءُ.
امیرالمومنین سلام الله علیه دو جور رزق را بیان میکنند. یکی آن که تو باید دنبالش بروی و یکی آن که دنبال تو میآید و اگر دنبالش هم نروی او خودش را به تو میرساند. پس غصه یکسالت را در بر غصه یک روزت اضافه نباید بکنی و بی خودی خودت را مشغول کنی که هر روزی، به اندازه خدش رزق دارد. اگر سال جدیدی که برایش غصه میخوری جزو عمر تو باشد، خدای متعال هر روز به تو رزق جدیدی میدهد و اگر سال جدید جزو عمر تو نباشد، غصه چه چیزی را میخوری؟!
فضای این روایت هم دوباره نهی از حرص زدن است. دقیقا همان فضای روایت قبلی و تأکید بر آنکه خیلیها زحمت کشیدند و به جایی نرسیدند و برعکس، آنهایی که گاهی مثل بقیه تلاش نکردند هم روزی شان رسید. این روایت بیان اضافهای نسبت به غم و غصه نخوردن هم دارد که غصه روزیِ سال نیامده را چرا باید خورد زمانی که نمیدانیم زنده هستیم یا نه که اگر زنده باشیم مثل همین الان که روزی گرفتیم، روزی خواهیم داشت و اگر نه، خب چرا بی خودی غصه بخوریم؟! این بیان، بُعد روانی ماجرا را هم محل بحث قرار میدهد. روایت قبلی هم این محتوا را داشت ولی به صورت اجمالی و اینجا به تفصیل از آن بحث شده است.
- عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ لِأَصْحَابِهِ اعْلَمُوا یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ اشْتَدَّ طَلَبُهُ وَ قَوِیَتْ مَکَایِدُهُ أَکْثَرَ مِمَّا سَمَّى لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ- فَالْعَارِفُ بِهَذَا الْعَاقِلُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ وَ رُبَّ مُبْتَلًى عِنْدَ النَّاسِ مَصْنُوعٌ لَهُ فَأَبْقِ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ مِنْ سَعْیِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ وَ مَعَادَکَ فَإِنَّ إِلَى اللَّهِ مَصِیرَکَ وَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ.
7.
جمع بندی
روایت را پشت سر هم آوردم و سعی کردم کمیتوضیح بدهم که چه فضایی بر روایات حاکم است. چند سوال را مطرح میکنم و سعی میکنم مقداری به آن پاسخ بدهم.
سوال اولاینکه مرحوم شیخ حر عاملی، نه تلاش بیهوده برای کسب روزی و نه کم کاری را، یعنی همان اقتصاد و اعتدال در کسب روزی را مستحب دانستند. کجای روایتها دلالت داشت بر استحباب؟!
چرا این سوال را مطرح میکنم؟! چون مهم است! دو نگاه داریم. عدهای کلا فهم را تعطیل میکنند و آن را موکول به تخصص تام میدانند. این اشتباه است. ما قرآن میخوانیم بالاخره مطالبی را میفهمیم. همچنین احادیث. اینطور نیست که هیچ نفهمیم. مطالب واضح و روشنی هم هستند گاهی. اقیموا الصلاة واضح است. مسئله سخت و پیچیده و دشواری نیست. لیس للانسان الا ماسعی هم همچنین. اما این که همه مطلبِ این آیات و روایات را بفهمیم هم نه دیگر! برخی مطالب نیاز به هزار پالایش و بررسی دارد. من سعی کردم لا به لای احادیث برخی از آنها را اشاره کنم، مثل تعارض ظاهری و بدوی بین این دسته از روایات با برخی آیات و یا مسئله سند احادیث و انتساب آنان به اهل بیت علیهم السلام. حالا مرحوم شیخ حرعاملی هم بعد از بررسیهایش و سنجش جوانب، دستور صریح امیرالمومنین (ع) مبنی بر اینکه سعی و تلاش بیهوده نکن را حمل به استحباب کرده اند. عرفی اش میشود اینکه مسئول اداره، بزرگتر خانواده، بالادستی و محترمیبه تو میگوید نان بگیر و تو فکر کنی که نان گرفتن خوب است و نگرفتی هم نگرفتی. چطور این اتفاق میفتد و آیا شیخ حر عاملی کار درستی انجام داده یا خدای نکرده غلط، این یک بحث تخصصی است و بماند سر جای خودش. اما همینقدر که ایشان الکی حرف نزده اند و قطعا کلی بررسی داشته اند و به این نتیجه رسیده اند کفایت میکند.
سوال دوماینکه این دسته از روایات را میتوان در فضای اجتماعی به کار بست یا خیر؟!
از این سوال هم بدون پاسخ میگذرم.
سوال سوماینکه منظور از استحباب در اقتصاد در طلب رزق چه شد؟!
آن قدری که طبق معنای لغوی فهمیدیم یعنی اعتدال و میانه روی و آن قدری که در روایات بیان شد یعنی نه رها کردن کسب و کار و نه تلاش بیش از حد. حال سوال میشود که تلاش بیش از حد دقیقا چه معنایی دارد؟! اینکه من روزی دوازده ساعت کار کنم تا زن و فرزندم در آسایش باشند، اسمش تلاش بیش از حد است؟! کمیملموس تر آن میشود اینکه چه کسی است که دوست نداشته باشد شب در کنار خانواده استراحت کند ولی خرج و مخارج مدرسه فرزندش را باید تأمین کند، آیا او هم مصداق تلاش بیش از حد است؟! یا نه، او در حد خودش دارد زحمت میکشد؟! فکر کن کسی صبح تا ظهر اداره است و بعد از ظهر هم مجبور است در یکی از تاکسیهای اینترنتی کار کند که مخارج خانواده اش را به دست آورد، بعد تو برگردی به او بگویی خدا روزی رسان است و حرص نزن! خب اینجا با لگد میآید توی صورتت! نمیآید؟! حق ندارد بیاید؟!
برای پاسخ به این سوال، باید منظومهای به مسائل اسلام نگاه کرد. آن چه در این روایات بر آن تأکید شده بود، میانه روی بود، آن هم به لحاظ روانشناسی. یعنی انسان بدود، زحمت بکشد، دنبال کسب روزی باشد که مخارج خانواده اش را تأمین کند، اما این وسط حواسش باشد که آسیب روانی به خود نزند! چگونه؟! یعنی غصه سال آینده که نیامده است را نخورد. پیش بینی کند، برنامه ریزی بکند، اما
غصه نخورد! البته نه فقط غصه خوردنِ تنها که از وظایف اصلی اش هم نزند. اینجا آن نقطه ایست که گلوگاه بحث است بنظرم. میانه روی در کسب روزی با نگاه منظومهای به مسائل اسلام، یعنی اولا نگاهت باید به سمت خدا باشد و خیال نکن اراده تو همه کاره است! نه! خدای متعال بازیگر مهمیدر این صحنه است. نشانه اش؟! همین که میبینی احمقها رزق و روزی بیشتری دارند گاهی تا عقلا! ثانیا همه وظایفت را بچین و کنار هم بگذار و بعد تصمیم بگیر. حرص زدن یعنی اینکه از نمازت میزنی تا دو لقمه بیشتر گیر بیاوری و مداد رنگی دخترت بشود 24 تایی، اما فردا معلم تذکر میدهد که چون همه توانایی خرید مداد رنگی 24 تایی را ندارند پس هرکس 24 تایی دارد هم باید 12 تایی سر کلاس حاضر شود مثلا! پس از نمازت نزن! پس از وظایف اصلی ات نزن! خیال نکن تأمین خانه و پوشاک و مسکن همه اش به فعالیت تو بستگی دارد و اگر از وظایف دیگرت بزنی آنها تأمین خواهند شد و زندگی سراسر مسرت بخشی خواهی داشت! نه! این خیال باطلی است. وظایف را بچین و بعد تنظیم کن. گاهی میبینی به خاطر زندگی کردن در فلان منطقه، که هیچ فایدهای جز خفن جلوه کردن ندارد، مجبوری دو ساعت بیشتر در روز کار کنی و دو ساعت کمتر به خانوادههای خودت و همسرت سر بزنی! خب بیا یک منطقه پایین تر! مجبورت که نکرده اند در آ« منطقه زندگی کنی! مجبوری مگر؟! خودت را مجبور میکنی در آن منطقه زندگی کنی، بعد نیازهای آن منطقه هم بالاست، مجبوری چند ساعت بیشتر کار کنی، همین باعث میشود به دیگر وظایفت نرسی، بعد غصه بخوری، بعد... خودت حماقت کرده ای! همین. نکن!
سوال چهارماینکه معادله اراده انسانی = نتیجه، معادله درستی است یا خیر؟!
پاسخش به گمانم لا به لای حرفها مشخص شد. لیس للانسان الا ماسعی یعنی غلط میکنی تلاش نکنی! باید تلاش کنی. این که مشخص است و کوشش و سعی توست که نتیجه را میسازد. اما نتیجه الزاما آن چه تو فکر میکنی نیست. تو زحمت کشیده ای، تلاش کرده ای، همت کرده ای، متعادل هم برخورد کردی و حرص بی جا نزدی! خب. الان انتظار درخت موز و پورشه داشتن به عنوان نتیجه، انصافا انتظار بیجایی است! ما باید به دنبال پورشه و درخت موز، اگر لازم باشد، برویم! شکی در آن نیست. اما گاهی به هزار و یک دلیل به آن دست پیدا نمیکنیم. اینجا آیا باید دست برداریم؟! نه! آیا باید غصه بخوریم؟! نه! آیا شکست خورده ایم؟! باز هم نه! همه اینها کنار هم است. یکی از اینها را ندیده بگیریم، ماجرا را اشتباه فهمیده ایم. و خیلی از ماها، پورشه را که میبینیم اراده خفن صاحب آن را میفهمیم که این نیست حقیقتا! و اگر پورشه نمیبینیم، اراده ضعیف را. اینها فهم اشتباه از مسئله است که در مسائل اجتماعی، علت تامهی نتیجه، فقط اراده شخص نیست! بله، اراده شخص خیلی مهم است اما همه چیز نیست. دنیای فعلی، اراده را جای خدا نشانده و آن را علت تامه میداند! نیست! واقعا اینطور نیست! اندک فهم اجتماعی از مسائل کفایت میکند برای اینکه بدانی اگر کسی به نتیجه نرسیده نه الزاما کم گذاشته و اگر کسی به نتیجه رسیده، نه الزاما اراده قوی داشته! نه.
سوال پنجماینکه رزق فقط شامل پول است یا چیزهای دیگر را هم شامل میشود؟!
خب به گمانم جوابش مشخص باشد که رزق فقط پول نیست. رزق، فهم خوب است. رزق، خانواد خوب است. رزق... . رزق را مساوی پول دانستن اشتباه است که حتی در مسائل مادی هم گاهی بدون پول چیزی به انسان میرسد. یک زمینی به ارث میرسد. هدیهای میگیرد. جایزهای برنده میشود. گنجی پیدا میکند! رزق خلاصه مساوی پول نیست. این را بد برای ما جا نیندازند که رزق مساوی پول است. دنبال رزق باید بود و فعالیت اقتصادی انجام داد که معیشت بگذرد اما انحصار رزق در پول و امکانات مادی، ظلم بزرگی است که در حق خود و دیگران میکنیم. برای دو متر دستشویی بزرگتر، رزق همنشینی با انسانهای حکیم را از دست میدهیم و کتاب نمیخوانیم. قرآن نمیخوانیم. نمیدانم از عبادت کم میگذاریم و ... .
8.
حرف آخر
نه رزق مساوی پول است و نه پول در دست انسان نمایانگر اراده او و نه حرص و جوش زدن دلیل رسیدن به پول! کمینگاهمان به آسمان باشد و وظایفی که خدای متعال از ما انتظار دارد، برکات هم نازل میشود. لا به لای زندگی روزمره گم نشویم.